کفش قرمزی
داستانهای تخیلی
کودکان گروه سنی "ب "در کتاب مصور و رنگی حاضر ترجمه قصهای را میخوانند که درباره دختربچهای به نام "کاترین "است .او مجبور است کار کند و از مادر بیمارش پرستاری نماید، اما مادر میمیرد و پیرزن مهربان و ثروتمندی سرپرستی او را برعهده میگیرد .کاترین یک روز یک جفت کفش قرمز میخرد که به آنها بسیار علاقه دارد و به تدریج دچار غرور و خودپسندی میشود ;به گونهای که خود را زیباترین دختر تصور میکند و همین امر برای او مشکلاتی پدید میآورد تا جایی که عاقبت مجبور میشود دو پایش را قطع کند تا از شر کفشهای قرمز راحت شود .