افسانه و شعر
"زن پارسا" داستان مردی است که همسر زیبای خویش را به برادر سپرده و راهی زیارت خانۀ خدا میشود. چندی بعد چون برادر همسر از زن تقاضای ناروا داشته و از سوی وی مورد عتاب قرار میگیرد، تصمیم میگیرد با آوردن چند شاهد دروغین، زن را متهم جلوه داده و از سر راه بردارد. زن که از سنگسار، جان سالم به در برده در روزهای متمادی، پیاپی، به علت زیباییاش، از سوی افراد مختلف مورد آزار قرار میگیرد، اما حاضر نمیشود دامن عفت خویش را لکهدار نماید. وی سرانجام، در شهری، آن سوی آبها، در لباس مردان زاهد روی آرامش دیده و به عبادت خدا میپردازد. چندی بعد حکومت، از سوی پادشاه در حال احتضار به وی، که اکنون همه دریافتهاند زنی پارسا است، واگذار میشود. داستان کرامتهای زن به گوش همسرش، که اکنون از سفر بازگشته و برادر خویش را افلیج و ناتوان یافته، میرسد و او برای شفا یافتن برادر، راهی آن دیار میشود. زن که همسر خویش را بازشناخته، با وجود جفایی که دیده، دست به دعا برمیدارد و سلامت به برادرشوهر بازمیگردد. زن حکومت را به همسر خویش وانهاده و باقی عمر را به عبادت میپردازد. کتاب حاضر مشتمل بر یازده داستان "الهینامه"ی عطار به همراه قطعاتی از سرودههای نگارنده است.