فرشته آبها
فرشتة مهربانی بود که زندگی تمام آبها به او بستگی داشت. فرشته خیلی مهربان بود و تمام بچهها را دوست داشت. او آرزو میکرد همهجا سبز و خرم و پر از طراوت و تازگی باشد، ولی موضوعی او را خیلی ناراحت میکرد و آن هم هدر دادن آب بود. مدتی بود که بعضی از کودکان بازیگوش آبها را هدر میدادند. تا این که در یک روز گرم تابستان اتفاق عجیبی افتاد و مدتی پس از آن، کودکان به اشتباه خود پی بردند.