در خم آهن
داستان، سرگذشت پهلوانی است به نام شاپور که در خطه سرسبز شمال یک چند به معرکهگیری مشغول بوده و در میان مردم، به ویژه مستمندان، به سخاوت و جوانمردی شهرت داشته است .پهلوان شاپور به یکباره از چشم اهل محل ناپدید میشود و پهلوانی دیگر به نام ((انور)) جای خالی پهلوان شاپور را پر میکند و خاطره مردانگیهای او را در اذهان زنده میسازد .اما ((انور)) در جست و جوی پهلوان شاپور است تا از او رسم و راه جوانمردی و پهلوانی را بیاموزد .او پس از جست و جوی پیگیر موفق میشود پهلوان را در قهوهخانهای بیابد که در آن به کار مشغول است، در حالی که پیکره ستبر و قوی او به ضعف و سستی گراییده است .انور اینک نزد پهلوان آمده تا خاطرات تلخ و شیرین او را به گوش جان بشنود ...