نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
نامههای تخیلی - قرن 20
این داستان، فریادی است از خشم نسبت به آنچه که به سر بشر آمده؛ درعینحال از عشق مادر شدن میگوید. داستان از زاویه دید اول شخص و در قالب نامهای از راوی داستان که یک زن جوان و گویا خود نویسنده است، روایت میشود. سخن گفتن با جنینی که در رحم خود باردار است و آگاه کردن فرزند نازادهاش از مصیبتهای دنیا و بیرحمی آن هدف راوی داستان است. بحث اصلی داستان سقط جنین است اما بهطورکلی تمام دیدگاههای موجود درباره زنان را توجیه میکند.