دیگ عجیب: بر اساس مثل "همانطور که میزاید سر زا هم میرود"
داستانهای تمثیلی - ادبیات کودکان و نوجوانان
"تقی" از دست همسایهی بیملاحظهاش به "میرزا عباس" شکایت میکند، زیرا همسایه دایم مزاحم او میشود و هرچیز ریز و درشتی از جمله نان، روغن و ارزن از او میخواهد. میرزا عباس به او پیشنهاد میکند که به درب خانهی همسایه رفته و دیگ بزرگش را برای یک روز از او قرض بگیرد. وقتی به گفتهی میرزا عمل میکند. فردای آن روز میرزا دیگ کوچکی درون دیگ بزرگ میگذارد و تقی آن را نزد همسایه میبرد. و در جواب همسایه که میگوید این دیگ مال من نیست میگوید دیشب دیگ شما این دیگ کوچک را زایید. همسایه نیز با خوشحالی دیگ را قبول میکند. مدتی بعد تقی بار دیگر دیگ همسایه را قرض میگیرد همسایه که منتظر بود تقی با دیگ کوچکی به همراه دیگ بزرگ باز گردد بعد از یک ماه که از تقی خبری نمیشود به سراغ او میرود. تقی نیز به او میگوید بسیار متاسفم دیگ شما سر زایمان مرد. همسایه با عصبانیت میگوید مگر دیگ هم میمیرد. تقی میگوید همانطور که میزاید، همانطور هم سر زا میرود. داستان از جمله داستانهای تمثیلی و برگرفته از امثال و حکم دهخدا و مثل معروف "همانطور که میزاید سر زا هم میرود" است.