رازم را نگه دار
داستانهای فارسی - قرن 14
«هستی» و «سعید» از دوران کودکی همسایهاند و احساسات کودکانة آنها در جوانی تبدیل به عشق جانگذازی میشود. تلاشهای سعید برای راضی کردن خانواده برای ازدواج با هستی بینتیجه میماند و سعید ظاهرا تسلیم خانواده شده و با دختر پیشنهادی آنها «نیاز» ازدواج میکند؛ اما تصمیم میگیرد که برای انتقام از اجبار پدر و مادر هرگز در زندگی خوشبخت نباشد و بعد از مدتی نیاز را طلاق داده و با هستی ازدواج کند، اما دست سرنوشت با مرگ اتفاقی، نیاز را از زندگی سعید حذف میکند و بعد از مدتی سعید نیز از دنیا میرود و هستی تمام زندگی خود را وقف بزرگ کردن و به ثمر رساندن «راز»، دختر سعید و نیاز، میکند.