دانی و کباب داغ
داستانهای علمی / داستانهای اجتماعی
«دانی» و مادرش به بازار رفته بودند. آنها برای دانی نخ کاموایی خریدند تا مادر دانی برایش کلاه ببافد. مادر برای او توضیح داده بود که این نخها از پشم گوسفند تهیه میشود. یک روز هم او را به کارخانة ریسندگی دوستش برد تا دانی از نزدیک با مراحل کار ش آشنا شود. در آنجا، دانی پشمهای کثیف و بدبو را دید که با آب شسته شدند و توسط دستگاههای مختلف به نخهای رنگی تبدیل شدند. او به فواید گوسفندان پی برده بود. آن روز دانی و مادرش در کارخانه کباب خوشمزهای از گوشت گوسفند خوردند. حالا دیگر دانی گوسفندها را خیلی دوست داشت. این داستان علمی و آموزنده برای کودکان گروه سنی «الف» و «ب» تهیه شده است. کتاب حاضر از مجموعة کتابهای «دانی» است.