وقتی مهربانی به صورتت چنگ میزند
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 / داستانهای نوجوانان فارسی - قرن 14
این کتاب مشتمل بر پنج داستان کوتاه با عنوانهای «پرواز قاصدک»، «ماهیهایی که در خیابانهای شهر شنا میکردند»، و... است. داستان «وقتی مهربانی به صورتت چنگ میزند»، درباره دختری به نام «سمانه» است که پدر و مادرش را از دست داده و با کمک پسری به نام «رحیم» به محل اسکان «ابرام آقا» سرپرست تعدادی از کودکان کار رفته است. «نرگس»، سرکرده بچههاست و سمانه را دوست ندارد؛ چون ابرام آقا به سمانه توجه بیشتری میکند، سمانه از مهربانی ابرام آقا میترسد و... .