یک فصل در کوبیسم
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر داستان فارسی است که روایت یک دختر هنرمند به نام «بهار» در تهران است. او به تنهایی در واحدی از یک آپارتمان در تهران زندگی میکند. او خطاطی میکند، شاگرد دارد، در یک کتابفروشی مشغول است و در کنار این به عشق هم فکر میکند. او به زنی که نماد عشق است تمرکز میکند تا پایاننامهاش را پیش ببرد. کیوان پسری است که در کتابفروشی کار میکند و هر از چند گاهی خودی نشان میدهد و یک سوی دیگر یک عشق نوپا را به دست میگیرد. دغدغه کیوان ساختن مستندی است که میخواهد درباره زندگی زنان شهر بسازد و میخواهد این مستند را در مسابقه شرکت بدهد. بهار تمام تلاشش را برای کیوان میکند، آپارتمانی برای او اجازه میکند و از دوستش میخواهد که رو به روی دوربین کیوان از سختیهای زندگیاش بگوید. وقتی کیوان از او خواهش میکند، برق نگاه کیوان او را مجاب میکند تا به فروختن لاک در مترو مشغول شود و کیوان با دوربین پنهان از او فیلم بگیرد. در این میان بهار به دنبال خلق تابلویی نقاشی با موضوع عشق و نمادهای آن در هنر و ادبیات است که گویی با زندگیاش گره خورده است و بهار خودش نماد عشق میشود. داستان تا جایی پیش میرود که بهار، خود قهرمان یک مستند میشود. قهرمانی که چون دختر است و چون تنها ست، از همسایهها و صاحبخانه حرف میشنود؛ اما بهار، معصوم و قدرتمند است.