مروارید در خونگاه
کتاب شرح پر ماجرای دختری تنهاست که در زندگی با مصائب و مشکلات بیشماری مواجه میشود .در قسمتی از کتاب، از زبان شخصیت اصلی داستان میخوانیم : ((نمیدانستم چرا به هر که دل میبندم، و درست زمانی که آمادهام در را به روی هر غصهای ببندم، بار سفر میبندد و سرود جدایی در جانم میریزد ... همچون مسافری خسته، به همراه عزیزانم سوار قطاری شده بودم به نام سرنوشت، که در هر ایستگاهی مجبور بودم چمدان عزیزی را پایین گذاشته و برایش با غصه دست تکان بدهم .((...