کفش
داستانهای اجتماعی / داستانهای اجتماعی - ادبیات نوجوانان
داستان درباره دختر بچهای است که کفشهایش برایش کوچک شده پاهایش را اذیت میکند. از همین رو، به همراه مادرش برای خرید کفش به کفاشی میروند .دخترک به تصور این که دیگر بزرگ شده، کفشی انتخاب میکند که هیچ علامت یا طرحی برای مشخص شدن لنگه چپ و راست ندارد .دخترک کفشها را اشتباه میپوشد و احساس میکند درست پوشیده است . ولی مادرش او را متوجه اشتباه خود میکند .و بدین ترتیب، دخترک درمییابد که هر چند بزرگ شده، اما باید بیشتر دقت کند و تظاهر به بزرگ شدن نکند .این داستان مصور و رنگی برای کودکان گروه سنی "ب "به طبع رسیده است .