مردهخور (مجموعه داستان)
"مردهخور" داستان پسری دبیرستانی است که وقتی میشنود در خیابانی نزدیک به مدرسه مردی براثر تصادف فوت کرده، به سرعت از دوستانش جدا شده و به محل حادثه میرود. او پس ازمدتی به دوستانش پیوسته و آنها را به بستنی دعوت میکند. دوستان که از رفتار او تعجب کردهاند برای چندمینبار اصرار میکنند تا بگوید ماجرا از چه قرار است و علت این دست و دلبازیها چیست. غلام بالاخره اعتراف میکند که پس از شنیدن ماجرای تصادف به سرعت خود را به آنجا رسانده و تمام پولی را که مردم به عنوان صدقه و کفاره بر روی جنازه ریخته بودند جمع کرده و با همان پولها برای دوستانش بستنی خریده است. بچهها که از شنیدن حرفهای او حیرت کرده و ناراحت شدهاند پس از این ماجرا نام وی را "غلام مردهخور" میگذارند. کتاب پیش رو علاوه بر این داستان دربردارندهی 4 داستان کوتاه دیگر با عنوان سر راهی، گوربهگور، عبرت، و فراری است.