تقلب کردن؟! نه!
اعتماد به نفس در کودکان / داستانهای تربیتی / کودکان - روانشناسی
این کتاب دربارهی "جیمی" و خواهرش "مگی"، است. مگی همیشه تقلب میکند، به همین دلیل به او "متقلب" میگویند. نویسنده ابتدا دلایل تقلب مگی را چنین برمیشمارد: 1- چون او میخواهد همیشه در بازی برنده باشد، 2- میخواهد در کلاس بهترین نمرهها را کسب کند، 3- اگر نمرات خوبی کسب نکند، احساس پوچی و بیاستعدادی میکند و 4- احساس میکند هیچوقت نمیتواند برنده شود. در ادامه شیوههایی به مگی پیشنهاد شده است که بتواند با انجام آنها احساس پوچی نکند این شیوهها عبارتاند از: 1- هرکاری را با یاد خدا شروع کند، 2- در بازی با افراد همسن و یا کوچکتر از خودش بازی کند و 3- به موفقیتهایش فکر کند. یک روز جیمی به مگی گفت: "اگر تو در بازی ببازی یا در کلاس نمرهی کمی بیاوری بهتر از این است که تقلب کنی و اگر در کاری موفق نشدی و احساس ناخوشایندی به سراغت آمد میتوانی طوری فکر کنی تا احساس خوبی پیدا کنی. مثلا: به خودت به عنوان یک بازنده فکر نکن. بیشتر سعی و تلاش کن، هرگز ناامید نشوی. به درسها و بازیهایی که در آنها موفقی فکر کن. مگی به حرفهای جیمی خیلی فکر کرد و تصمیم گرفت که بچهی خوبی باشد او میداند که: "بچهی خوب میگه: تقلب کردن، نه!".