تقاطع عشق
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر در خصوص یک رمان عشقی تهیه و تدوین شده است. مؤلف در این اثر به شخصیتهای اصلی داستان که دختری ثروتمند به نام الناز هست که در دانشگاه با دختر دیگری به نام مینو دوست شده است و به حوادثی که در زندگی این دو اتفاق میافتاد میپردازد. مازیار به مینو علاقهمند میشود و میگوید: فکر کنم وقتش رسیده باهم ازدواج کنیم. مینو: غذا پرید تو گلوم و سرفه شدیدی کردم، مازیار برام آب ریخت. مازیار: بیا اینو بخور، چرا هول کردی. مینو: آب رو که خوردم کمی بهتر شدم. مازیار: نظرت چیه عزیزم؟ مینو: من از همون اول که بهت گفتم نمیخوام باهات ازدواج کنم. مازیار: مینو خودتم می دونی که آخر با من ازدواج میکنی پس ...