کتاب ویران
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
ناهید دختری بیستساله است. او یک روز صبح، هنگامی که خانه را به قصد دانشگاه ترک میکند، دیگر به خانه برنمیگردد. خانوادة او در پی یافتن ناهید تمامی زندانها، بیمارستانها، سردخانه و قبرستانها را میگردند و حتی برای یافتن او متوسل به کفبینها و رمالها میشوند، اما اثری از او پیدا نمیکنند. بعد از گذشت بیست سال مادر که همچنان چشمانتظار ناهید است برای یافتن دخترش آدرس زنی به نام بلقیس را به فرزندان میدهد. بلقیس هنگامی که اراده میکند، حجابها در نظرش برداشته میشود، پردهها بالا میرود و حقیقت هر واقعهای آشکار میگردد. او در عین کهنسالی جوان به نظر میرسد و قاصدهای او از گمشدهها خبر میآورند. فرزندان به آدرس گفته شده میروند و با کمال تعجب میبینند که وجود بلقیس حقیقی است. آنها از بلقیس برای یافتن ناهید کمک میگیرند. در این کتاب داستانهای دیگری با عنوانهای نفرین خاک، پیکنیک، مرثیة باد، قاصد، یک داستان عاشقانه، رویا یا کابوس آموزگار و داستان ویران به نگارش درآمده است.