ترک گفتن: آخرین روزهای سیلویا پلات
زنان شاعر آمریکایی - قرن 20 م
کتاب حاضر شرح خاطرات نویسنده با "سیلویا پلات" در آخرین روزهای زندگی این شاعر بزرگ و بیجایگزین است که دچار افسردگی عمیقی شده بوده و بالاخره در سردترین زمستان قرن، رانده شده از گرما و امید و مهر، راه هوا را برخورد بست و زندگی را ترک گفت. نویسنده که در آخرین روزها میزبان سیلویا و اینطور که از متن برمیآید نگران وی نیز بوده، پس از سی سال، خاطرات به جا ماندهی خود از آن هنرمند بزرگ را به سادگی و دور از پرگویی جنجال برانگیز به روی کاغذ آورده است؛ روزهایی به غایت دلتنگ و پر از فسردگی. در قسمتی از کتاب آمده است: این یکی از سردترین زمستانهای قرن بود. اگر پرستار به موقع برای نجات "فریدا" و "نیک" نرسیده بود آنها ممکن بود از سرما تلف شوند. سیلویا میدانست که او میآید، به من این را گفته بود. اما با خود فکر میکنم او چهطور تصور میکرد که پرستار وارد خانه خواهد شد؟ تنها از سر اتفاق بود که نقاشان ساختمان در آن صبح دوشنبه با کلید از راه رسیدند.