جملههای کوتاه، عزیزم
در «تلفن» راوی، که مادر پیرش در آسایشگاهی بستری شده، صدای مادرش را از طریق پیغامگیر تلفن ضبط میکند. اما روزی متوجه میشود که دیگر صدایی از مادرش پشت تلفن شنیده نمیشود. در بخشی از داستان آمده است: «پای تلفن دیگر از صدای او نیست که واهمه دارم، بلکه از صدای دیگری است. صدایی ناشناس که به من خواهد گفت: کنار تختخوابش افتاده، چه ساعتی نمیدانند، شب، صبح زود؟» راوی پس از مرگ مادرش تصمیم میگیرد داستانی بر اساس زندگی وی بنویسد. مجموعة حاضر حاوی تعدادی داستان کوتاه است که «تلفن» یکی از آنهاست. عناوین برخی دیگر از داستانها عبارت است از: مدیر؛ تقسیم؛ مهمان؛ آرایشگر؛ ژیمناستیک؛ آینه؛ ماندونین؛ کلاغ؛ قرارداد؛ و پیراهن خواب.