تراژدی تردید و عشیق
در نمایشنامة «عشیق» نوشتة «رضا صابری» سه برادر شاهزاده از این که بر تمام جهان حکومت دارند بر خود میبالند. در این حین برادر کوچک به دخترکی آبگینهفروش با نام «حوران» دل میبازد. دو برادر دیگر از این که برادر کوچکشان به دخترکی بینام و نشان دل بسته خشمگین میشوند و تصمیم میگیرند با یکدیگر راهی شهر آبگینهفروش شوند. اگر دختر را پسندیدند که هیچ و گرنه برادر کوچک را به دم اسبان سپاه میبندند و کشانکشان تا آنجا میبرند که یقین کنند شکوفههای عشق در وجود او خشکیده است. با رسیدن به شهر و مشاهدة حوران، او آنها را از قدرتنمایی و ظلم به دیگران برحذر میدارد و در عوض میخواهد که عشق را جایگزین قدرت کنند. برادر بزرگ تحت تاثیر سخنان حوران قرار گرفته، اما برادر میانی همچنان به قدرتنمایی ادامه میدهد. در این مجموعه دو نمایشنامه با عنوان «تراژدی تردید» و «عشیق» اثر رضا صابری گرد آمده است.