در پیچ و خم کوچههای دل
داستانهای فارسی - قرن 14
مرتضیخان مرد ثروتمند و میانسال و دارای زن و فرزندانی است. آنها در محلة سنگلچ زندگی میکنند. او زنی زیبا به نام بدری را که یک سال پیش شوهر و تمام داراییهای خود را از دست داده است، به همراه پسر سهساله و برادرش در یکی از اتاقهای خانهاش اسکان میدهد. مرتضیخان عاشق بدری میشود و حاضر است تمام خانواده و فرزندان خود را فدای هوس خود کند، اما بدری با وجود فقر و تنگدستی اعتنایی به او نمیکند و در مقابل خواستههای او مقاومت میکند. در این میان بدری عاشق پسر مرتضیخان به نام جلال میشود و از او میخواهد که در کنار او باشد. اما جلال که پسری پاک است، دست رد بر سینه بدری میزند. ولی بدری میخواهد به هر قیمتی که شده او را به چنگ آورد.