شرقشناسی
شرق و شرقشناسی از دیرباز مورد توجه اندیشمندان مغربزمین بوده است. اما این که این اندیشمندان به چه انگیزهای به مطالعة آن روی آوردهاند و این که تا چه حد تصویری مطابق با واقعیت از شرق، ترسیم کردهاند محل گفتوگو و مناقشة بسیار است. شرقشناسی، خنثی یا بیطرف نیست؛ بلکه اصولا موضوعی جانبدارانه مملو از پیشداوریها است. فرض بر این است که با عنایت به تاریخ طولانی شرقشناسی، معرفتی در خصوص موضوع شرق وجود دارد که میتواند به درک و دریافت فرهنگهای واقع در شرق کمک کند و آن را به بینظمی خاص درآورد. اما عقیده مولف این است که خود واقعیت شرقشناسی همواره مانع تفاهم میان شرق و غرب خواهد بود. از اینرو، وی در بررسی این موضوع لازم میداند که بنیانهای نو برای رویارویی با مردمان، اماکن، تاریخ، آرا و موجودیت کنونی مشرقزمین، ایجاد شود. وی در کتاب خود نخست مفهوم شرقشناسی و سپس تاریخچة آن را بیان میکند. در ادامه نیز به نقد موضوع شرقشناسی میپردازد و رویة معاصر این موضوع را بررسی میکند.