افسانه مهراب
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه میسازد. در داستان میخوانیم: «تمام این کلمات هزار بار در ذهنم تکرار شد آنقدر که به زبانم مینشست و من فریادشان میکردم. میان فریاد خودم را فراموش میکردم. دلم میخواست درد بکشم و درد نبود! پس میساختم. چطور؟ زندان اگر هیچ حسنی نداشته باشد میلههای آهنی محکمی دارد که برای ایجاد درد فوقالعاده به کار میآید».