سبد سفارش شما خالی است!

کتاب حاضر در مورد مجموعه ای از داستان های واقعی و مستند تهیه و گردآوری شده است. مولف در این اثر، با جمع آوری سرگذشت های بچه های خیابانی، پرورشگاهی، بی سرپرست و فریب خورده درصدد عبرت گرفتن نوجوانان و جوانان از آنها با هدف داشتن روشی خدایی و دور از ناهنجاری های اجتماعی در زندگی می باشد. قسمت هایی از این کتاب: دوچرخه سوار ایستاد، از دوچرخه پیاده شد، آن را به کناری برده و به دیوار تکیه داد و به راه افتاد. من همچنان او را نظاره می کردم و زیر لب می گفتم: ـ خدایا چه کنم؟ من دوچرخه می خواهم. به این طرف و آن طرف نگاه کردم، کسی را ندیدم. راهم را به سوی دوچرخه ادامه دادم. خودم را به آن رساندم. نگاهم دقیق تر شد؛ «نه، قفل نیست» ضربان قلبم سریع و سریع‌تر می شد به طوری که صدایش را می شنیدم. ترس و دلهره از طرفی و اشتیاق به برداشتن دوچرخه از طرف دیگر، تمام وجودم را فراگرفته بود. همچنان یک نگاه به ...