یک قول کلاغی، یک قول موشی
داستانهای حیوانات
کتاب مصوّر حاضر، مشتمل بر داستانهای حیوانات و برای گروه سنی (ب) تهیه شده است. در خلاصة داستان آمده است: موشی و کلاغی با هم زندگی میکردند. آنها به خاطر مسایل کوچک با هم قهر میکردند. روزی کلاغ، یک صابون و موش، تکهای پنیر با خود به خانه آوردند. هر دو دلشان میخواست دیگری تکّهای از یافتة خود را به او بدهد. وقتی شب شد روباهی به آنجا آمد و پنیر و صابون را با خود برد. امّا اتفاق جالبی افتاد که باعث شد موشی و کلاغی با هم آشتی کرده و قول محکم و قوی به یکدیگر بدهند.