قلب شیفته
داستانهای فارسی - قرن 14
«مستانه» دختر شانزده سالهای است که عشقی پاک و حقیقی را با پسر همسایه «برمک» تجربه میکند، امّا چندی بعد او به عروسی برمک و دختر همسایه «جمیله» دعوت میشود. مادر جمیله با اصرار فراوان زمینة این وصلت را مهیا کرده است. مستانه بر سر لجبازی و برای پاسخگویی به بیوفایی برمک، با فرد دیگری به نام «رسول» ازدواج میکند. برمک و مستانه در زندگی بدون عشق خود، سختیها و مشکلات فراوانی را متحمل میشوند، امّا سرانجام بعد از حوادث بیشمار در جادة زندگی دوباره رودروی یکدیگر قرار میگیرند و به عشق خود اعتراف میکنند و شریک زندگی یکدیگر میشوند.