بازی دروغ
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
در رمان حاضر، در صبح یکی از روزهای ماه ژوئن، زنی در حال قدم زدن با سگ خود در روستایی ساحلی است. قبل از اینکه زن بتواند کاری کند، سگ به درون آب میپرد تا چیزی را بیرون آورد که ابتدا به نظر میرسد یکتکه چوب است. اما زمانی که زن میفهمد آن شیء، واقعاً چه چیزی بوده، کاملاً شوکه میشود. صبح روز بعد، سه زن با نامهای فاطیما، تئا و ایزابل، پیامی را دریافت میکنند که امید داشتند هیچوقت با آن روبهرو نشوند؛ پیامی از کیت، نفر چهارم در گروه دوستی قدیمی و جدانشدنی آنها.