افسانه طلا گیس
افسانههای عامه
داستان این کتاب مصور و رنگی که برای گروه سنی "ب" نگاشته شده، بدین قرار است: سالها پیش در سرزمینی دور، ملکهای حکومت میکرد که دختری مهربان به نام "طلاگیس" داشت. روزی او سخت بیمار شد و پس از مدت کوتاهی درگذشت. او در وصیتنامهاش چنین نوشته بود: وزیر جانشین من خواهد بود به شرطی که با دختری ازدواج کند که کفش من اندازهی پایش باشد. وزیر فورا دستور داد کفش ملکه را به پای همهی دختران امتحان کند. اتفاقا درست اندازهی پای "طلاگیس" بود وزیر با خوشحالی اعلام کرد که به زودی با "طلاگیس" ازدواج خواهد کرد اما....