ماجرای مرد خیاط و پسرانش

ماجرای مرد خیاط و پسرانش

سال‌ها پیش پیرمردی با سه پسرش زندگی می‌کرد. آنها یک بز داشتند و هر روز یکی از پسرها بز را به چرا می‌برد و وقتی از بز می‌پرسید سیر شدی، بز می‌گفت: «بله سیر شده‌ام». اما وقتی به خانه می‌رفتند و پیرمرد همین سوال را از بز می‌پرسید می‌گفت: «نه چه جوری، من که همش توی سنگ و کلوخ بودم». به خاطر همین ماجرا پیرمرد سه پسر خود را از خانه بیرون کرد و هریک به جایی رفتند. پسر اول نجار شد و استاد او بخاطر استعدادش به او یک میز جادویی داد. پسر دوم نزد آسیابان رفت و یک الاغ جادویی گرفت و پسر سوم هم از خیاط یک چماق جادویی گرفت. هر سه پسر بعد از خداحافظی از استادانشان و برای بازگشت نزد پدر مجبور بودند شب را در مسافرخانه‌ای بمانند. اما صاحب مسافرخانه آن‌ها را فریب داد و چیزهای جادویی آن‌ها را با چیزهای معمولی عوض کرد. چندی نگذشت که صاحب مسافرخانه مجبور شد چیزهای دزدیده شده را بازگرداند. در این زمان پیرمرد هم به اشتباه خود پی‌برده بود و سه پسر نزد پدر بازگشتند و با خوشبختی کنار هم زندگی کردند.

قیمت چاپ: 800 تومان
ناشر:

سبزان

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

398.2

سال چاپ:

1387

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

جیبی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786005033540

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه