خواب دخترها چپ نیست
داستانهای فارسی - قرن 14
«ارمک» جوجهعقابی را گرفته و در قفس نگهداری میکرد. ارما، خواهر ارمک خواب میبیند که عقابی طوطی را شکار میکند. او خواب را برای یوسف تعریف میکند. یوسف میگوید که خواب نگرانکننده است و پروزا عقاب بالای خانة شما خبر از حادثهای شوم دارد. به ارمک میگوید که باید جوجهعقاب را به لانهاش برگرداند. اما ارمک با گفتن این که خواب دخترها چپ است نمیپذیرد. عقاب برای بردن جوجهاش میآید و او را با خود میبرد. روز بعد برای انتقام دوری از بچهاش ارما را به چنگال میگیرد و با خود به لانهاش در بالای کوه میبرد. زلفه مادر ارما از یعقوب پیامبر میخواهد که برای زنده ماندن ارما دعا کند، یعقوب پیامبر و یوسف هر دو برای او دعا میکنند و روز بعد عقاب ارمای نیمهجان را روی بام خانهاش میاندازد، ارما تمام موهای سرش سفید شده و یازدهسالهای است که صدساله به نظر میرسد بعد از به هوش آمدن ماجرایی را که برای او اتفاق افتاده برای مردمی که مشتاق شنیدن بودند تعریف میکند. داشتان حاضر در این کتاب به تصویر کشیده است.