غازی که نمیخواست غاز باشد
داستانهای حیوانات
کتاب مصور حاضر، داستانی از حیوانات است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «یک روز غاز کوچولو به دوروبر خودش نگاه کرد. او هم درست مثل بقیه غازها بود. غاز کوچولو با خودش فکر کرد: ایکاش میتوانستم یکجور دیگر باشم! اگر یک خفاش بودم، میتوانستم سر و ته از شاخه آویزان بشوم و بالهایم را به هم بزنم. اگر یک توکا بودم، میتوانستم با صدای بلند بخوانم. اگر یک پنگوئن بودم، میتوانستم لیز بخورم. اگر یک زرافه بودم، میتوانستم تا آن بالابالاها گردن بکشم. اگر یک فیل بودم، میتوانستم با خرطومم آب بپاشم».