حرمسرای خاقان فتحعلی شاه قاجار
کتاب تاریخی حاضر، دربردارندة داستانهایی از دورة فتحعلیشاه قاجار،(1185ـ1250ق) است. «فتحعلیشاه»، به جنس زن علاقه داشت و در حرمسرای خود، تعداد زیادی از زنان زیبا را نگهداری میکرد. «اقلید»، سردار ایرانی و یکی از رؤسای گرجستانی، از سپاه ایران به سپاه روسی به نام «ایشچندر» میپیوندد. در جنگ اقلید و یکی از پسرانش کشته شده و دختر بسیار زیبایش «گلرخ» و برادر پانزده سالهاش توسط سردار ایرانی «حسینقلیخان» به اسارت گرفته میشوند. حسینقلیخان که طبق دستور فتحعلیشاه، باید گلرخ را به دربار بفرستد، به دلیل علاقه به گلرخ از این کار سر باز میزند و مجازات او با وساطت برادر و عباسمیرزا بخشیده میشود. گلرخ به دربار فتحعلیشاه برده شده و چند سال سوگلی شاه و مورد حسادت زنان دیگر واقع میشود. «مسعود»، جوان زیبا و جوانمرد و خدمتکار شاه، عاشق گلرخ شده و گلرخ نیز شیفتة وی میگردد. در حالی که مسعود در پی فرصت برای وصال گلرخ است، فتحعلیشاه در فکر بخشیدن گلرخ به معتمدالدوله است.