بغضش را خورد و لبخند زد
داستان دربارهی پسری است هشتساله با نام "علیرضا" که پس از این که پدر و مادرش را از دست میدهد، نزد یکی از همسایهها زندگی میکند و سرانجام زندگی خود را در بهزیستی ادامه میدهد. او اکنون از خدمات بهزیستی خشنود است.
بغضش را خورد و لبخند زد
داستان دربارهی پسری است هشتساله با نام "علیرضا" که پس از این که پدر و مادرش را از دست میدهد، نزد یکی از همسایهها زندگی میکند و سرانجام زندگی خود را در بهزیستی ادامه میدهد. او اکنون از خدمات بهزیستی خشنود است.