آخرین عاشق: داستان کوتاه ایرانی
در این داستان، مردی آویخته به تیر برق، که به عنوان دار از آن استفاده شده است، لحظههای زندگیاش را مرور میکند. به نظر او زمان مملو از لحظههاست؛ لحظههایی که میتوان آنها را به خاطر آورد، زندگی کرد و آرامآرام جان سپرد و هستی چونان شیره چسبناک مربا و عسلی لزج وامانه، شیرین و دلپذیر به مویی بسته است. کرختی غریبی او را فرا گرفته و به این میاندیشد که چه کسی از کالبد به جا ماندة او قصة زندگی و آرزوها و رویاهایش را خواهد دانست؟