ساکن موقتی
داستانهای کوتاه آمریکایی - قرن 20م.
این کتاب شامل شش داستان کوتاه از «مک کولرز» است که با وجود آنکه هر کدام در دوره خاص از زندگی نویسنده نگاشته شدهاند با تمی مشترک به هم مرتبط میشوند. داستان «نفس کشیدن از آسمان» که در سال 1971 نوشته شده در واقع نوعی بیوگرافی به قلم خود نویسنده است که از 15سالگی به تب روماتیسم دچار شد و این بیماری سخت منجر به عارضه قلبی در او گشت. «یتیمخانه»، دومین داستان این مجموعه با خلق فضایی گروتسک از کالبد یتیمخانه، داستان گذار راوی از کودکی به نوجوانی است. داستان سوم، داستان جادهای است که تماما در اتوبوسی از نیویورک به مقصدی نامعلوم میگذرد. داستان بعدی کتاب هم، راوی نوعی بازماندگی است، نوعی شکاف میان خود قبلی و خود فعلی و جنگ درون برای فهمیدن این شکاف، برای بازگشت به وضعیت پیشین و بازیافتن آنچه از دست رفته است. داستان «ساکنان موقتی»، داستانی است درباره بازگشت به جنوب، مردی همیشه درحال رفتن مجبور به بازگشت به جورجیا میشود و این بازگشت ساکنان موقتی را با خسران مفهوم سکونت در معنای کلی آن مواجه میسازد. «سوارکار»، داستان آخر کتاب، داستان کوتولهای بیسن و سال است که در یک مجلس غذاخوری تابستانی که هیچکس در آن تنها نیست، تنهاست.