دیوار شیشهای
داستانهای فارسی - قرن 14
در این کتاب، حکایت دختری به نام "تینا" بازگو میشود که ناچار است به زغم میل خود مدتی را نزد عمهاش سپری کند، زیرا، پدر و مادرش برای درمان مادر به خارج از کشور سفر کردهاند، او که به دلیل اختلافات خانوادگی، تا به حال با عمهاش رو به رو نشده، از او و خانوادهاش تصورات غلطی در ذهن دارد. "تینا" در خانهی عمه به پسر عمهاش، "مهریار" دل میبندد. "مهریار" با رفتار دوگانهاش باعث سردرگمی "تینا" میشود. اما در نهایت علاقهاش را با او ابراز میکند و آن دو تصمیم میگیرند با هم ازدواج کنند. اما با بازگشت پدر و مادر تینا، وقایع تازهای رخ میدهد....