وی وی کلاهت را نگهدار وی وی!
داستانهای تخیلی
آن روز در مینیویل باد شدیدی میوزید. «وی ـ وی» برای مهمانی به خانة «پوتیرون» رفته بود، اما پوتیرون اصلا حوصله نداشت و از بادهای شدید بدش میآمد. وی ـ وی با دیدن اوضاع تصمیم گرفت هرطور شده، پوتیرون را خوشحال کند. برای همین به سراغ دوستان دیگرش یعنی «میرو» و «ملیسا» رفت. آنها با هم تصمیم گرفتند تا با شادی به خانة پوتیرون بروند و در آنجا جشنی بگیرند و همگی روز خوبی را بگذرانند. چند ساعت بعد وی ـ وی، میرو ملیسا به آنجا رسیدند. شدت باد کم شده بود و پوتیرون هم از دیدن دوستانش در کنار هم خیلی خوشحال شد. این داستان تخیلی از مجموعه کتابهای وی ـ وی برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده است.