دامبو، فیل پرنده
داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر دربردارنده داستانهای تخیلی برای گروه سنی «ب» است. در این داستان میخوانیم: در اولین روزهای بهار قرار بود قطار سیرک با حیوانات بزرگ و بچهها کوچک از راه برسد؛ اما فیل بزرگ جمبو، بچه کوچکش را میان آنها ندید. هوا داشت تاریک میشد، اما از فیل کوچولو خبری نبود. جمبو با نگرانی در ایستگاه منتظر ایستاده بود که همین موقع مدیر سیرک با بقچه بزرگ و با ارزشی که در دست داشت از قطار پیدا شد و به طرف فیل بزرگ رفت. هدف نگارنده در این داستان کوتاه این است که یادآوری میکند هیچ وقت کسی را مسخره نکنیم، مخصوصا به خاطر ظاهرش.