ستاره قجری
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، جلد سوم از این داستان و روایت زندگی ستاره دختر نازنین ملوک و شازده خلعتبری است که در این رمان، زندگی او را به تصویر کشیده شده است. در سال 1305 خورشیدی یک سال پس از انقراض سلسله قاجار و به تخت نشستن رضاشاه پهلوی، در آن زمانی که هنوز جاه و جلال شاهزادههای قجری به پایان نرسیده بود، در حیاط خانهای مجلل جشنی برپا بود. خانه متعلق به شازده خلعتبری از بزرگان شهر بود. او مردی جذاب و مبادیآداب و پسر بزرگ خانوادهای معروف و اصیل و از پدری معتبر و متحول قجری و مادری روسیالاصل ـ صاحبمنصب و زیبا و طرد شده از طرف خانواده به خاطر عشق به شازده بود. نازنین ملوک همسر اول شازده، زنی زیبا اما پرافاده و سنتی بود و دختر یکی از تاجران بزرگ زعفران که افتخار خویش و قومی با احمدشاه قاجار را داشت. او پنج فرزند مرده به دنیا آورده بود و ستاره دختر بازیگوش و زیبا و شیرینزبان او، شازده بود، آنها پسری نداشتند. نازنینملوک براساس وظیفه خود پس از مدتها رضایت داد، شازده دختری از رعیتها را به نام «نرگس» عقد کند تا پسری به دنیا آورد. نرگس که مدتها پس از ازدواج با شازده همچنان رعیتزاده و بینامونشان بود، پس از دنیا آوردن پسری ملقب به «خاتون کوچک» شد.