فئودور داستایفسکی
داستایوسکی، فئودورمیخائیلوویچ، 1881 - 1821
اجداد "داستایفسکی" ـ داستاننویس برجستۀ روسی در قرن نوزدهم ـ همه کشیش بودند و آرزو داشتند که اولاد ذکور نیز حرفۀ آبا و اجدادی را دبنال کند، اما او با وجود خشم آخرین کشیش، چرخشی متمایز در خانواده ایجاد کرد و برای تحصیل در رشتۀ طب به مسکو رفت. بعدها او در رشتۀ ادبیات تحرکی ژرف به وجود آورد تا جایی که ماکسیمگورکی او را نابغهای اهریمنی نامید و لنین خواست مجسمۀ او را بسازد، اما در عصر استالین آثارش توقیف شد. آثار داستایفسکی از لحاظ مهارت وی در تحلیل روانی قهرمانان، همدردی با بیچارگان و شکستخوردگان، گفتوگوهای دراماتیک و دروننگریهای عمیق، و توصیفهای نافذ زندگی قرن 19 م روسیه (خاصه زندگی طبقات روشنفکر و انقلابی) ممتاز است. کل شیوۀ رمان روانشناختی، رمان جریان سیال خودآگاه و ناخودآگاه، وجود خود را تقریبا به داستایفسکی مدیون است و رد پای تخیل گسترده، انسانگرا و روانشناختی او را در تمام ادبیات مدرن میتوان دید. سایۀ داستایفسکی بر طنز سیاه کنراد حاکم است و بر ادبیات کنایی توماس مان و درک بیماری مدرن و تمایل برای جدلی نو در آثار او. داستانهای کافکا که فشارهای سیاسی و روانی دنیای بیرون و درون فرد را بازگو میکند، نشان از داستایفسکی دارد. رد پای او در داستانهای مهیج متافیزیکی مدرن از آندره ژید گرفته تا گراهام گرین، در ادبیات داستانی اگزیستانسیالیسم پوچگرا، در نوشتههای سارتر و کامو به چشم میخورد.