دایرههای آبی
داستانهای فارسی - قرن 14
"مینو" و "سعید" زوجی جوان که در ابتدای انقلاب تشکیل زندگی دادهاند، با مشکلات بسیاری روزگار میگذرانند و سعی دارند زندگی خویش را با وجود همهی سختیها استوار نگاه دارند در دوران فعالیت احزاب مختلف، سعید، که معلمی ساده در دورهی ابتدایی است، اخراج شده و چون دیگر قادر به تامین مخارج خانواده و اجارهی خانه نیست، ناچار تصمیم میگیرد به همراه خانواده به روستا و نزد خانوادهی پدری برود. این آغاز تمام مشکلهایی است که چندین و چند سال این زن و شوهر را مشغول کرده و نگرانیهایی را برای آنها به ارمغان میآورد. مینو و سعید که اکنون صاحب سه فرزند هستند با تمام وجود تلاش میکنند تا شاید خانهای هرچند کوچک خریده و مستقل شوند، اما برآوردن این آرزو سالها به طول میانجامد و درست زمانی که در حال دستیابی به آرامش هستند مینو احساس میکند به بیماری سختی دچار شده است. سرانجام پس از مراجعه به پزشک و انجام آزمایشهای مختلف درمییابد به دیابت مبتلا است. او که اکنون قدری آسودهخیال شده با تمام وجود سعی میکند که آرامش را برای خود و خانوادهاش به ارمغان آورد.