من از یادت نمیکاهم
داستانهای فارسی - قرن 14
این رمان داستان زندگی زنی به نام «فروزان» است که به اجبار خانوادهاش با مردی به نام «فرخ» ازدواج میکند و حالا پس از گذشت 20 سال که ثمره ازدواجشان دختری به نام «مژگان» است، خسته از زندگی زناشویی به یاد عشق قدیمیاش «همایون» افتاده است. در این میان فرخ که از رفتار وسواسگونه همسرش در عذاب است دلباخته دختری به نام «توکا» شده است و قصد دارد با او ازدواج کند؛ اما مخفیانه. روزها میگذرد تا اینکه فروزان متوجه ارتباط توکا با فرخ میشود. فروزان بیهیچ حرفی از فرخ جدا میشود؛ اما این اتفاق، سرآغاز ماجرای تازهای برای فروزان میگردد.