جودی آینده را پیشگویی میکند
داستانهای ماجراجویانه آمریکایی / داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی
"جودی" از داخل بستهی غذا به عنوان جایزه، یک "انگشتر حالنما" پیدا میکند. هرکس نگین انگشتر را فشار دهد، رنگ نگین عوض میشود و انگشتر حالش را نشان میدهد. همین موضوع باعث میشود فکری به ذهن جودی برسد. او تصمیم میگیرد به کمک این انگشتر آیندهی دیگران را پیشگویی کند؛ بنابراین هروقت میخواهد چیزی را پیشگویی کند از تمام اطلاعاتش کمک گرفته و با توجه به جوانب و احوال طرف مقابل حدسیات خویش را با اطمینان بیان میکند. جالب این است که بعضی از پیشگوییهایش با واقعیت مطابقت دارد و برخی از دوستانش باور میکنند که او قادر به پیشگویی است. مدتی است جودی متوجه شده است، رفتار آقای "تاد"، معلم کلاس، تغییر کرده است. او با علاقه از نویسندهای که برای بچهها کتاب مینویسد صحبت میکند و کتابهایش را به دانشآموزان معرفی میکند. یک روز نیز این خانم را به مدرسه دعوت میکند تا بچههای کلاسش از نزدیک با او آشنا شوند. جودی حدس میزند که آقای تاد و خانم نویسنده با یکدیگر نامزد هستند و این موضوع را با دوستانش درمیان میگذارد. صبح فردا همهی بچهها با ناآرامی منتظرند تا آقای معلم وارد کلاس شود و از او سوالی بپرسند. این بار نیز پیشگویی جودی واقعیت پیدا کرده است و بچهها از شادی معلمشان شاد هستند.