پسر دانا: حکایتی از هزار و یک شب
داستانهای فارسی / هزار و یکشب - اقتباسها
کتاب مصور حاضر، داستانی اقتباسشده از هزار و یکشب است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این داستان در روزگاران قدیم، چهار مرد بازرگان، سرمایه خود را که هزار شده بود؛ رویهم گذاشتند تا بتوانند تجارت بیشتر و بهتری انجام دهند. آنها برای معامله و کسب درآمد از این شهر به آن شهر سفر میکردند. یک روز، به باغی در نزدیکی یک شهر رسیدند. از میان آن باغ رودخانهای میگذشت. تصمیم گرفتند که در آن رودخانه شنا کنند. برای همین سکهها را به پیرزنی که نگهبان باغ بود سپردند.