گذری بر تاریخ
داستانهای اخلاقی - قرن 14 - مجموعهها / داستانهای آموزنده فارسی - قرن 14 - مجموعهها
در ایام صدارت امیرکبیر، روزی احتشام الدوله، عموی ناصرالدینشاه که والی بروجرد بود، به تهران آمد و به حضور امیرکبیر رسید. امیرکبیر از احتشام الدوله پرسید: وضع بروجرد چگونه است؟ حاکم لرستان جواب داد: قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب میخورند. امیر برآشفت و گفت: من میخواهم مملکتی که من صدراعظم اش هستم، آن قدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد. تو میگویی گرگ و میش از یک جوی آب میخورند؟