اسپیدژ
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده داستان را با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها نگاشته تا خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد. در داستان میخوانیم: «روشنایی صبح اندکاندک به افق رنگ میداد. سطح جاده از باران سیلآسای شب پیش هنوز لغزنده بود و راننده تاکسی بااحتیاط میراند. «کوروش» آفتابی را برگرداند و چهرهاش را در آینه برانداز کرد».