نرسیده به میدان انقلاب
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان، روایت پسری است که سالهاست از معشوقهاش دور مانده است. هر بار که اسم مادر دختر با نام «منیر» را پیش پدرش میآورد او خشمگین میشود و به زن بیچاره بدوبیراه میگوید. او پس از مدتی عکسی را پیدا میکند و میبیند که منیرخانم کنار پدرش ایستاده است. پدرش میگوید عکس مربوط به سال 1357 است. حالا پسر متوجه شده است که پدرش روزگاری عاشق منیرخانم بوده است و... .