ستارهی دوردست
داستانهای اسپانیایی - قرن 20م.
کتاب حاضر، رمانی اسپانیایی است. فضای لطیف بین چند دانشجوی شاعر و آرمانخواه که بیشتر آمیزهای از رقابتهای ادبی و عاشقانه است، آرامآرام بهسوی خشونتی بیبدیل سوق داده میشود. «کارلوس وایدر» یا «آلبرتو روییس- تاگله» شخصیت بینظیری است که در این جمع دانشجویی در کارگاه شعرخوانی «خوان اشتاین» به شعرخوانی میپردازد. او موقر و متین است و ذهنی شفاف دارد. در میان پسران فقط او بر دختران جلسه اثری چشمگیر دارد و در رقابتی عاشقانه با راوی و دوستش «بیبیانو» موفق میشود دل خواهران دوقلوی «گارمندیا» را ببرد و راوی و دوستش را حسرتبهدل بگذارد. او حتی از «مارتا» خیکی هم نمیگذرد. اما این دلبریهای عاشقانه پایانی غمانگیز و بهتر بگویم پایانی رعبانگیز دارد. «وایدر» که از عوامل امنیتی کودتاچیان است، دارد هنرمندانه قربانیان خود را میکشد و نمایشگاه عکسی از قربانیانش در جمع کودتاچیان به نمایش میگذارد. گالری عکسی در اتاقخواب برپا میکند و همهچیز در یک مراسم آیینی به سراشیبی سقوط هل داده میشود. این گالری دهشتناک عکس چنان تأثیر رعبآوری دارد که نیمی از نمایندگان خشونت میهمانی را بهسرعت ترک میکنند و وایدر نشان میدهد جنایت آگاهانه و شاعرانه کمال همه جنایتهاست.