وقتی خالخالی و راهراه زبانشان به هم گره خورد
داستانهای کودکان و نوجوانان
کتاب مصور حاضر، داستانی از زندگی دو قورباغه و ماجراهایشان است که با زبانی ساده و روان برای کودکان نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: ««خالخالی» و «راهراه» اصلاً قورباغههای باهوشی نبودند. «راهراه» فکر میکرد از «خالخالی» زرنگتر است. صبح بود، برکه زیر نور خورشید میدرخشید. «خالخالی» و «راهراه» از خواب بیدار شدند. همهچیز مثل همیشه آرام بود. چیزهایی در برکه افتاده بود. «راهراه» فکر میکرد زرنگتر از «خالخالی» است. زود زبانش را بیرون آورد. «خالخالی» هم. اما پروانهها از بین زبانشان فرار کردند».