بعد از پایان
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
فرشاد و فرخ در خانة پدری، در ایران بزرگ شده و به خارج رفتهاند. مادر به یاد خاطرات آنها در خانة قدیمی که در آن بزرگشدهاند، زندگی میکند. روزی فرشته به فرشاد زنگ میزند و خبر شکستن پای مادر را میدهد. مادر میبایست عمل شود، ولی به علت ناراحتی قلبی اجازة عمل به او نمیدهند. فرشته از فرشاد میخواهد که به همراه فرخ برای گرفتن تصمیمی در مورد مادر به ایران بیایند، اما فرشاد و فرخ فقط حاضرند که برای فروش خانة پدری بیایند و برای دیدن مادری که آرزوی دیدن آنها را دارد، حاضر نیستند زحمتی به خود بدهند. در این کتاب داستانهایی با عنوانهای یکشنبهها، واسطه، قرار، عکسهای گنجة قدیمی، امانت، قهوة تلخ و... به نگارش درآمده است.