نوشتن یعنی قصه یک آرزو
راوی در این داستان دختری دانشجوست .پدر او بهرغم مخالفت مادرش، پسری بی سرپرست را به منزل میآورد و اتاقی در حیاط خانه به او میدهد .او سامان نام دارد و به تدریج با راوی داستان رابطه دوستانهای پیدا میکند .حال آن که سامان و او از این حقیقت که خواهر و برادر یک دیگر هستند، بیخبرند ...